به یاد "مردی از جنس بداهه"
فرهنگی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - شهناز بزرگوار این جاست، آن خالق شاهکار اینجاست، این باوری بود، که جمعیت بیشمار سالن، به آن اعتقاد داشتند و زمزمه میکردند: هرگز نمیرد، آنکه دلش زنده شد به عشق، و چه کس عاشقتر از او؛ جلیل شهناز.
ریز صداهایی از هنرنمایی شهنواز ایران، سالن را تجلی بخشیده و هنرمندان و هنردوستان پیر و کهنسال تا جوان و کودک، بیصبرانه صندلیها را یکی پس از دیگری تصرف میکنند.
هیچکس گلایهای از تاخیر به وجود آمده ندارد، حتی گلایهای از حجم کم سالن و صندلیهای کم آن. شاید این معجزه همان صدای ریز در سالن باشد، شاید هم چیزی فراتر؛ عشق به یک انسان، یک انسان و همه شور و حالش.
"شهناز، خدای شور و حال است، با ذات خداش اتصال است" و همین معجزه پیشرفت امور به سمت آغاز برنامه است.
"چون زخمه به چنگ مینوازد، از من، منِ دیگری بسازد" و افرادی که بیرون از این سالن، بر سر پیشیگرفتن در ورود نیز ستیز میکنند را به مردمانی آرام و از خودگذشته تبدیل کرده، که جای خود را به دیگری تعارف میکنند.
با تمام شلوغی و همهمهها، مراسم آغاز میشود. بعد از کلیشههای اجرایی، کمکم صدای "مضراب عشق" افزون میشود و تصاویری از آخرین لبخندهای آقای هنرمند، سالن را مزین میکند.
از صداهایی شبیه به انفجار یک بغض، مشخص است که فیلم کوتاه در حال پخش -ساخته سیدمحسن طباطبایی- که زندگی شهناز را، بر روی نوای تارش شرح میدهد، انقلاب شدیدی در قلوب ایجاد کرده است. قطرات باران، فارغ از زن یا مرد بودن، گونهی اشخاص را برای فرود نشانه گرفته، و همچنان صدای روحانی تار شهنواز بر محیط، غالب است.
نسلهای برآمده از چشمه رفیع ذوق شهناز، هرکدام از جوان تا جاافتاده و پیشکسوت، به یاد دلنوازی استاد، زخمه بر ساز میزنند. مشخص است که شهناز نیست اما عاشقان و دلسپردگان به راه او هستند که مینوازند. رقص دستشان بر روی سیمهای تار شبیه استاد است، فقط قدری دلرباییها و عشوههایش کمتر.
بعد از این دلبریهای عاشقانه به یاد استاد، شیوا حدادگر، از مکتوبهای گفت که فعلا تنها کتاب تالیف شده در زندگی این مرد است؛ "مردی از جنس بداهه" عنوان کتابی است که استاد شهناز و فراز و نشیب زندگی هنرمندانهاش را به تصویر میکشد. سبک نوازندگی او، بداهه نوازی و اصول آن را مدون میکند.
به گفته مولف، این کتاب برای اولین بار آثار عمومی و خصوصی استاد را به طور کامل لیست میکند و خاطرهگوییهایی از بزرگان فرهنگ و هنر ایران، به ویژه اساتید اصفهان مثل احمد مراتب، سعید مزدک، علیاصغر شاهزیدی و محمدتقی سعیدی نیز در کتاب گنجانده شده.
علیاصغر شاهزیدی، یکی از معاشران شهناز و کسایی در محفل آموزش جلال تاج اصفهانی، نظارت مستقیم بر مکتوبات این کتاب داشته و نظرات و ویرایشهای لازم را بر کتاب افزوده. حدادگر، دو سال است که با جمعآوری منابع و مدارک، تلاش کرده است تا این کتاب، جایگاه خوبی در بین مستندات موجود از جلیل شهناز پیدا کند.
حاصل فعالیت دوساله او چنین در پشت جلد این کتاب خلاصه شده است: "میخواستم از کسی که از جهان کوچید یادی کنم، وامدارش بودم. چه بسیار لحظههای زیبایی که بیدریغ به من بخشیده بود. در طول سالیان و در لحظههای خلوت شبانه و تنهایی با زخمههای جان نوازش بر تار، با من و برای من سخن گفته بود. او میگفت و من خاموش بودم اما در درونم غوغا بود؛ هنگامهای بود از لذت و مستی و ستایش. نمیدانم او چه حالی داشت، اما من مست بودم، سراپا شوق و شور و ستایش و حسرت و سوال که آیا بعد از او خواهد آمد کسی که چنین زخمه بر تار بزند و تار و پود مرا با خود همراه کند؟"
مویهی محمدتقی سعیدی، با شعر سعدی، زینت و جلای دیگری به این مراسم داد و شعر سعدی، حال سعیدی را وصف کرد در غم استاد:
جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
به ناله کار میسر نمیشود سعدی
ولیک ناله بیچارگان خوش است بنال
و علیاصغر شاهزیدی، به یاد استاد، نطقی کرد و خاطراتی گفت در اثبات مقام بالای استادی شهناز.
دیگر افراد حاضر در مراسم یادبود نیز چنین گفتند:
پژمان تدین- نقاش آشنا به موسیقی ایرانی: در ایتالیا، نوازندگان گیتار، معمولا به یادگیری یک ساز زهی دوم هم اقدام میکنند. من به آنها فایل تار نوازی استاد شهناز را نشان دادم، اخیرا بعد از چندماه، اوضاع آنها را جویا شدم و دریافتم که هر پنج نفر، تار مینوازند!
حسن اکلیلی- بازیگر سینما و تئاتر اصفهان: شهناز نازترین شاه سرزمین موسیقی اصفهان، ایران و جهان است.
بابایی- تهیه کننده فیلم سینمایی اصفهان: کاش استاد بود و جوانان از او تنها کلامی میشنیدند.
جلیل شهناز، استاد و نوازنده چندین ساز ایرانی بود که توان خارقالعادهاش در نوازندگی تار، او را شهره و محبوب تمام علاقمندان به موسیقی کرده بود. خاطرات و آثار به جا مانده از این مرد، بیشتر در جوار هنرمندان بزرگ و نامدار دیگری همچون حسن کسائی، نابغه نینواز و تاج اصفهانی، سرآمد آواز مکتب اصفهان بوده است.
جلیل شهناز که در خانوادهای آشنا و مسلط بر موسیقی به دنیا آمده بود، از دوران کودکی تحت تعلیم پدر و برادران خود قرار گرفته و تا لحظه بدرود حیات، توان نواختن چندین ساز زهی و تنبک را داشت. معجزه اصلی او، بداههنوازی بینظیر او با تار بود.
جلیل شهناز از جمله هنرمندانی بود که آوازه هنرش، مرزهای کشور را درنوردیده و در جایگاهی جهانی، توجه موسیقی دوستان را به خود جلب کرده بود و به همین دلیل پس از درگذشت او در سن 92 سالگی، پیامهای تسلیت به جامعه موسیقی ایران از خارج از ایران نیز ارسال شد.
جلیل شهناز در 27مین روز خرداد ماه سال 92 بعد از تحمل دورهای بیماری، ره به آسمان یافت و یادش برای همیشه به نوایی بلند و ماندگار در خاطرات مردم ایران تبدیل شد.
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/100986/