پیام سپاهان

آخرين مطالب

«سنگ ریزه هایی که شمارش نشدند» داستان افسر پناهنده عراقی در ایران فرهنگی

  بزرگنمايي:

پیام سپاهان- نویسنده و مصاحبه کننده کتاب با این سرتیپ عراقی ضد صدام حسین و حامی انقلاب اسلامی، «فاطیما نظری» است که در قالب 184 صفحه خاطرات جنگ هشت ساله و دوران زندگی، پناهندگی، کار در ارتش و فعالیت های هنری این افسر عراقی را تنظیم و روایت کرده است.

پیش مقدمه کتاب جمله از «آندره مالرو» منتقد هنری و نویسنده فرانسوی به این مضمون است: «جنگ پرسش هایش را با بلاهت مطرح می کند، صُلح با مُعما»

وقتی اولین گلوله جنگ به دست پلیدترین مردم، صدام، با حمایت کشورهایی چون آمریکا و انگلیس شلیک شد، شاید کمتر کسی این جنایت را به پای ملت عراق نوشت، ملتی که هم کیش ایرانی ها بود و روزگاری کشور و مردمش جزیی از امپراطوری آن.

جنگ تحمیلی که آغازش شهریور 1359 بود تمام آنچه را به هم پیوند می داد از هم گسست. مرزها بسته شد. دو کشور روبروی هم ایستادند، کشتند و اسیر کردند. زخم بر پیکره آبادی ها و شهرها گذاشتند تا مقدمه ای شود برای ریشه کن کردن نهال نوپای انقلاب اسلامی که بی شک دست پلید اجنبی پشت آن بود...

این ها بخشی از مقدمه این کتاب بود. کتابی که سرگذشت افسر عراقی قربانی جنگی را که دوست ندارد و قبولش هم ندارد، در قالب 32 نوار کاست ضبط کرده و به رشته تحریر در آورده است.

سرتیپ یوسف الزیدی 30 سال از عمرش را در ایران سپری کرده و داماد ایرانی ها(کاشان) هم شده است. او متولد 1338 شمسی در بغداد و زادگاه پدرش یمن بوده است.

در بخش نخست کتاب با عنوان «روزهای تکرار نشدنی»، به فعالیت های سیاسی پدرش در زمان جمال عبدالناصر اشاره دارد. دوره ای که کانال سوئز ملی می شود.

کمی بعد نیز حزب «البعث العربی الاشتراکی» در سال 1968 میلادی تشکیل می شود. جالب اینکه ایده تشکیل این حزب را «میشل عَفلق» مسیحی در سال 1947 در فرانسه با شعارهای ملی عربی مطرح می کند.

فعالیت های سیاسی پدر افسر ارشد عراقی با برنامه های ضد دینی و شیعی حزب بعث شدت می گیرد. نمونه ای این فعالیت ها زنان روسپی بودند که حجاب داشتند و کنار خیابان می ایستادند و سوار ماشین های گذری می شدند تا زنان محجبه مسلمان را بدنام کنند.

خلبان، چترباز، نقاش و عاشق

یوسف الزیدی علاقه زیادی به سقوط از هواپیما و ارتفاع دارد. چترباز است و در دوران جوانی سقوط آزادهای متعددی دارد.در نقاشی و خطاطی هم استاد زبردست است. در این دوره عاشق دختر سنی عراقی بنام«فائده» می شود اما به عشق اولش نمی رسد و نقاشی را رها می کند.

او بعدها با زن عراقی دیگری بنام «بُشری» ازدواج می کند. آزار و اذیت های برادران همسرش در بخش هایی از کتاب و آثار منفی بر زندگی و کار این افسر عراقی تکرار شده است.

بخش دوم کتاب با عنوان «جنگ ایران  عراق» با احساس گناه الزیدی از جنگی همراه است که آن را قبول ندارد چرا که اعتقاد دارد:«حمله به ایران، حمله به اسلام است»

دو برادر الزیدی بنام های ناصر و انور از طریق کردستان عراق به ایران می روند. او که حالا افسر ارشد ارتش عراق است به خاطر نبود برادرانش مدام بازجویی می شود و تحت فشار قرار می گیرد.

به خاطر روحیه ضد صدامی و عدم حضور برادرانش، مدام از این پایگاه و پادگان به جایی دیگر منتقل می شود. یکی از این انتقال ها به پادگانی در مرز ترکیه است. آنجا نیز اطلاعاتی ها و استخباراتی های ارتش بعث، مرتب آزارش می دهند و رهایش نمی کنند.

حمله عراق به کویت در بخش بعدی کتاب درست زمانی است که10 سال از خدمتش در ارتش گذشته و با هوپیما به کویت منتقل می شود.

تزریق پول به پادگان ها حساب و کتابی ندارد و هر چه درخواست کنند پول است که سرازیر می شود. خانواده همسرش حامی صدام هستند و او را خائن می دانند.

بعد از بازگشت از کویت تا پایان جنگ ایران  عراق در بغداد می ماند. ابتدا قصد رفتن به عربستان را دارد اما با علاقه ای که به ایران دارد به یکباره راهی ایران می شود.

چهارمین بخش کتاب، با عنوان فرار به ایران با تلخی ها و سختی های فراوانی برای این افسر ارشد عراقی همراه است. او را بعد از بازجویی های متعدد در خوزستان و اندیمشک به پرندک تهران می فرستند. 5 نفر پناهنده مانند خودش و 85 نفر بعثی در اردوگاه هستند. او مدام با بعثی ها بحث می کند و جدال فکری دارد تا اینکه در یکی از بازجویی ها در کنار مترجم و افسر ایرانی دو نفر را خیلی آشنا می یابد. این دو کسی نیستند جز دو برادرش ناصر و انور که حالا فارسی به هم خوب بلد شدند.

او در هر اردوگاه و بازداشتگاهی که مستقر می شود تصایری از امام راحل و پرواز جنگنده ها نقاشی می کند و حتی کاریکاتورهای زیادی از صدام ملعون به یادگار می گذارد. ایرانی ها از اینکه یک سرتیپ عراقی این چنین نقاش ماهری است تعجب می کنند.

لشکر بدر که از افسران عراقی پناهنده به ایران متشکل است آن سال ها در ایران فعال است. الزیدی در این لشکر ثبت نام می کند و بعنوان مسوول آموزش در لشکر فعالیت دارد.

زمانی که به یکی از سران لشکر بدر(لشکری که او معتقد است همه عراقی ها از بعثی گرفته تا ضد صدام بین آنها هست) پیشنهادی دارد و با تمسخر آنها نسبت به طرحش روبرو می شود، از این لشکر استعفا می دهد. این استعفا همانا و دردسرها، آزار و اذیت ها و بازجویی های مداوم بعد از آن از سوی ایرانی ها و بویژه عراقی ها، همان.

فصل پنجم کتاب زندگی در ایران را روایت کرده است. برادرانش ناصر و انور خانه ای در کاشان برایش اجاره می کنند. او بعدها با مجله عربی ویژه کودکان و نوجوانان بنام «الهُدی» که همه کارکنانش عراقی هستند آشنا می شود و بعنوان طراح و صفحه آرا کار در این نشریه را آغاز می کند. از همین مجلس است که نام «یوسف الزُبیدی» را برای نوشته های خود انتخاب می کند.

خانواده و همسرش بُشری در کردستان عراق ساکن شدند و هرچه پدرش تلاش  می کنند برادران همسرش اجازه نمی دهند خانواده اش به ایران عزیمت کنند.

پدرش را با آمپول مسموم و دچار سرطان می کنند و به شهادت می رسانند اما کاشانی ها مراسم مناسبی برای پدر یوسف در حسینیه نراقی ها برپا می کنند.

بازجویی های تمام نشدنی

کار در نشریه الهُدی مشغولیت این سال های اوست و با وجودی که با سردبیر سنت گرا و کهنه فکر نشریه مشکلات زیادی دارد، چاپ Alhuda  برای اروپا و آمریکا را نیز آغاز می کنند.

کمی بعد اما سردبیر که از اعضای حزب الدعوه عراق است او را به دلایل سیاسی اخراج می کند تا الزیدی دوباره از قم به کاشان بازگردد. در کاشان کارهای طراحی و نقاشی با شهرداری و ارشاد اسلامی این شهر را دنبال می کند تا اینکه در خیابان کلیم کاشانی دفتری اجاره می کند.

سال 1374 با دختری کاشانی ازدواج می کند و برای ادامه زندگی به تهران می رود. در تهران نیز با مجله سروش همکاری دارد اما دردسرهای پناهندگی، عضو نبودن در حزب الدعوه و استعفا از لشکر بدر همه روزه گریبانگیر اوست.

 علاوه بر این ، گرفتن کارت تردد و کارت سبز اتباع غیر ایرانی و رفت و آمدهای مداوم به فرمانداری و استانداری اصفهان کلافه و خسته اش کردند تا جایی که او به هر نهادی رجوع می کند داد و فریاد راه می اندازد و کلافه تر می شود.

در صفحه 143 نوشته شده از قرار هموطنان الزیدی خیلی برایش دردسر درست می کنند و او را که حامی انقلاب ایران است را جاسوس صدام معرفی کردند. درست زمانی که برج هال دوقلوی تجارت جهانی در 11 سپتامبر فرو می ریزد، الزیدی به سوریه می رود و یکسالی در آن کشور می ماند.

در آن کشور با یکی از اعضای حزب الدعوه بنام نوری المالکی(نخست وزیر سابق عراق) دیدار می کند. آن سال ها اوضاع کسب و کار در سوریه رونق داشته و او تصمیم دارد همسر و فرزندش «اسلام» را از ایران به سوریه بیاورد اما از بس در گیر و دار کاغذبازی گرفتن گذرنامه برای فرزندش اذیت می شود دوباره تصمیم می گیرد به ایران بازگردد.

بازگشت دوباره به ایران همانا و دردسرهای ناتمام کارت تردد و کارت سبز همان. دوباره مغازه ای اجاره می کنند و کار خط و نقاشی را ادامه می دهد. به قول خودش با هزار مکافات فرزندش اسلام را در مدرسه ثبت نام می کند.

حالا سال 2003 میلادی که صدامی وجود ندارد و دخترش الهام 8 ماهه شده است.

14 سال است هوای بغداد را استشمام نکرده و حالا  با مرگ صدام رفت و آمدش به عراق زیاد می شود. عراق ویران و جنگ زده ناراحتش می کند بخصوص وقتی که می بیند اداره حکومت در اختیار آمریکایی هاست و تفرقه بین سنی و شیعه هم بیشتر شده است.

طنز روزگار الزیدی اینجای کار است که در ایران او را جاسوس صدام می دانستند و حالا در کشور خودش اتهام جاسوسی برای ایران به او می زنند!

پیگیر کارش در ارتش و گرفتن حق و حقوقش می شود و حتی با العامری فرمانده سپاه بدر هم ملاقات می کند، اما همه می گویند کار دست ما نیست و در اختیار آمریکایی هاست.

در همین ایام تصویرگری کتاب داستان راستان شهید مطهری را انجام می دهد و اندکی بعد با دوندگی و پیگیری زیاد در وزارت کشور با همان درجه افسری، استخدام می شود.

نفوذ بعثی ها در عراق بعد از صدام

دفاع های گاه و بیگاه الزیدی از ایران و انقلاب در عراق دردسرهایی برایش ایجاد می کند. ظاهرا افکار پلید صدامیان و بعثی ها در رگه هایی از حکومت عراق همچنان پابرجاست.در صفحه 178 کتاب به رفتار زننده بعثی ها با حامیان انقلاب و ایران نوشته شده و حتی کار به جایی می رسد که از محل کارش به جایی دیگر منتقل می شود.

 الزیدی می گوید نصف پارلمان عراق بعثی هستند و از بس آزار و اذیت می شود دوباره به ایران باز می گردد و کار تدریس زبان عربی، تصویرگری و آموزش کاریکاتور و فعالیت های هنری را از سر می گیرد.

خاتمه کتاب جمله ای از الزیدی منتشر شده که جالب توجه است: «در عراق طبقه متوسط محو شده و تنها دو طبقه دزدان و فقرا باقی ماندند. انگار برخی از وزرا در سفارت آمریکا کار می کنند. حقوق ها به دلار پرداخت می شود و خریدها هم به دلار است.»

حالا خانواده اش را در قم ساکن کرده. 20 روز در عراق است و یک هفته در ایران و هنوز به کشور و مردمانش و البته سیاسیون آن امیدوار است و یک آرزو بیشتر ندارد: وحدت تمام ملت عراق، سازندگی، آزادی و آزادگی کشورش(دی ماه 1388 تا اردیبهشت ماه 1392)

کتاب سنگ ریزه هایی که شمارش نشدند در 200 صفحه توسط آرما اصفهان در سال 96 چاپ شد.

لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/110081/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

وزیر تندرو اسرائیل درباره حادثه اصفهان : ضعیف / آژانس : آسیبی به تاسیسات هسته ای ایران نرسیده

(تصاویر) نمایشگاه خودرو و موتورسیکلت‌ در اصفهان

بازگشت کاروان قرآنی اهل‌بیت (ع) خمینی شهر به کشور

نخستین واکنش مقامات اسرائیل به اتفاقات اصفهان

واکنش آژانس انرژی اتمی به حمله امروز صبح در اصفهان

حادثه اصفهان/ واکنش‌های بین‌المللی چه بود؟

عکسی از تغییر مسیر پروازها از آسمان ایران همزمان با حوادث اصفهان

پشت‌پرده ماجرای انفجار در اصفهان چه بود؟

بن‌گویر با یک توئیت یک‌کلمه‌ای اسرائیل را مضحکه دنیا کرد

تصاویری از وضعیت در اطراف پایگاه هشتم شکاری اصفهان

واکنش صداوسیما به انفجار صبح امروز اصفهان: جنگ روانی است | فیلم

آزرده خاطر شدن رانندگان از روکش آسفالت فرسوده در جاده اصفهان - کاشان + فیلم

(تصاویر) امروز در اصفهان

«نشان سبز» درباره زندگی پیامبر اکرم (ص) منتشر شد

مشخصات Redmi 13 5G و پوکو M7 پرو 5G لو رفت

جزئیات مقابله سامانه‌های پدافندی با اشیای مشکوک در آسمان اصفهان

تداوم خدمات‌رسانی به گردشگران در جاذبه‌های تاریخی و پایانه‌های مسافرتی استان اصفهان

عمان حمله ادعایی اسرائیل را محکوم کرد

واکنش فرمانده نیروی زمینی ارتش به حادثه اصفهان

خط و نشان صریح فرمانده نیروی زمینی ارتش برای اسرائیل بعد از تیراندازی به اشیا مشکوک در آسمان اصفهان

بخشی از طنزها در فضای مجازی درباره خسارت شدید حمله دیشب ریزپرنده ها به اصفهان (عکس)

واکنش چین به حمله ادعایی رژیم صهیونیستی

فیلم فعال شدن پدافندها برای هدف قرار دادن ریز پرنده‌ها در اصفهان

قهجاورستان کجای اصفهان است؟

فرمانده ارتش: تیراندازی به چند شیء پرنده انجام شد

تشییع وخاکسپاری پیکر مادر شهیدان حدادیان در کوهپایه

امیر حیدری: «وعده صادق» تحقق آیات سوره عنکبوت بود/ پدافند در حادثه اصفهان با هوشمندی عمل کرد

فیلم شبکه خبر از وضعیت خیابان‌های شهر بعد از حوادث بامدادی

ماجرای شنیده شدن صدای شدید در اصفهان / فرمانده‌کل ارتش: انفجار مربوط به تیراندازی پدافند به شئ مشکوکی بوده

تداوم خدمات‌رسانی در فرودگاه و جاذبه‌های گردشگری و تاریخی اصفهان

ایتالیا خواستار «کاهش تنش مطلق» در خاورمیانه است

لاپید: بن‌گویر با یک توئیت یک‌کلمه‌ای اسرائیل را مضحکه دنیا کرد

ردپای نفوذی‌ها در انفجارهای امروز؛ از اصفهان تا تبریـز؟

واکنش‌ های بین‌المللی به حادثه اصفهان؛ عمان: اقدام اسرائیل را محکوم می‌کنیم / انگلیس:کاهش تنش‌ها ضروری است/ هلند: از نزدیک وضعیت ایران را پیگیری می‌کنیم

واکنش یک کاربر عرب‌ به حادثه اصفهان (عکس)

اظهارات فرمانده کل ارتش درباره جزئیات حادثه امروز اصفهان

وزیر تندرو اسرائیل درباره حادثه اصفهان : ضعیف

گوشی ارزان جدید موتورولا با باتری پرظرفیت در راه است

شلاگیم؛ ماجرای ضربه به پایگاه امنیتی رژیم اسرائیل

شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریت‌های مهم‌تری در جبهه غزه و لبنان داریم

تیراندازی به چند شئ پرنده انجام شد

فصل گل وگلاب کاشان دیدنی است

تیراندازی به چند شیء پرنده انجام شد

کنایه سنگین حسام الدین آشنا به اسرائیلی ها: موشک یا موش کوچک؟!

حال خوب اصفهانی ها در آخرین جمعه فرودین

حادثه اصفهان از خارج از کشور اتفاق افتاده است یا داخل؟

خرابکاری با با ریز پرنده‌های پیتزا بَر+ عکس و فیلم

اولین تصاویر از اضطراب و وحشت عجیب امروز اصفهانی‌ها!

واکنش جالب مردم اصفهان به هدف قرارگرفتن چند ریز پرنده‌ توسط پدافند هوایی + فیلم

شعرخوانی زیبا از هوشنگ ابتهاج