روایت یک سرنوشت
نمیدانم چگونه به ایدز مبتلا شدم
اجتماعی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - زهرا داستانی عجیب دارد! زنی متاهل، که در حدود یک دهه است که به بیماریای دچار شده که علتش را نمیداند.
به گزارش ایسنا- منطقه اصفهان، به اندازه قضاوتهای مردم، طرد شده است. همسرش البته هنوز کنار او است، اما ترسهای بسیار، رابطه آنها را به سردی کشانده. "دلش برای من میسوزد". این برداشت زهرا از احساس همسرش است.
او در هیچ دورهای از زندگیاش معتاد نبوده، و از ازدواجشان که با عشق و علاقه صورت گرفته بود رضایت کامل داشت، اما ناگهان هجوم بیماریها، شکنجهگر جانش میشود. بیماری پوستی، خونی، چشمی و ایدز. میگوید " نمیدانم چگونه به ایدز مبتلا شدم"
او امروز بعد از یک دهه، غمهای زیادی دارد و بدترین آنها، دوری از کسانی است که دوستشان دارد. کسانی که شناخت صحیحی از این بیماری و راههای انتقالش ندارند! کسانی که از دست دادن با او و بوسیدنش پرهیز میکنند و حتی پزشکان و پرستارانی که از لمس بدنش و حتی پس گرفتن خودکار و ابزار از دستش امتناع میورزند.
همسرش، مذهبی است، تاکید میکند"با عشق ازدواج کردیم" دوری از او برایم مشکل است. درد است. غم است. دلم نمیآید حالا که خودش مدارا میکند، خودم از او بخواهم که برود. تنها دلخوشی من حضور اوست. اما..."
برای بار چندم، سیاهی چشمش را به نقطهای بالای سرش میدوزد، تا شاید مرواریدهای چشمش به سرچشمه برگردند و از سقوط منصرف شوند، اما بلاخره گونههایش، مرواریدها را صید میکنند...
" مصاحبه من میتواند تاثیری بگذارد؟ هزینهها سرسامآور شده. خدا را شکر این مرکز خدمات رایگان انجام میدهد، اما بیماریهای دیگرم که بخاطر ضعف بدنی به دفعات درگیرم میکند، مراجعه به پزشکان و مداوای خارج از این مرکز را هم میطلبد و همه همینطور هستند"
با بغضی که هربار از تکرار نام همسرش صدایش را در حنجره گیر میاندازد ادامه میدهد "دنبال کار گشتم اما یا حقوقم را ندادند یا حقوق درخوری ندادند. همسرم به سختی برای کسب درآمد تلاش میکند و در شرف کسب و کاری جدید است. دلم میخواهد مادر شوم".
روایتگر: پرستو حسنی- خبرنگار اجتماعی ایسنا
انتهای پیام
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/78342/