خیاویها
سه شنبه 9 مرداد 1397 - 7:41:37 AM
ماهنامه تجربه
|
|
پیام سپاهان - طبق روال این چند ساله، ماهنامه تجربه در شماره اسفند خود جشنوارهای را برگزار میکند و در آن با سؤال از صاحب نظران هر حوزه (رمان، داستان کوتاه، شعر، فیلم، سریال و... آن هم از نوع ایرانی و خارجیاش به صورت مجزا) دست به انتخاب آثار برگزیده سالی که گذشت میزند. امسال و در دسته داستان کوتاه، مجموعه داستانی که رتبه اول را به دست آورد «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» اثر حافظ خیاوی بود. حافظ خیاوی را بسیاری از علاقهمندان ادبیات با دو نکته به خاطر میآورند، یکی اولین اثرش یعنی مجموعه داستان موفق «مردی که گورش گم شد» و دیگری چاپ آثار بعدیاش در اینترنت و فضای مجازی. از حافظ خیاوی به غیر از دو اثری که در روال قانونی وزارت ارشاد به چاپ رسیده، یک رمان «همه خیاو میداند» و یک مجموعه داستان «بوی خون خر» نیز در سایتهای ادبی منتشر گردیده است. اینکه چه افرادی و چگونه به عنوان متخصص امر در نمره دادن و انتخاب اثر در چنین مجله معتبری انتخاب میشوند...؟ و آنها چه ملاک و معیارهایی را در نظر میگیرند در رأی دادن به آثار...جدای از تمامی این سوالهایی که در هنگام مطالعه کتابهای برگزیده اینگونه مجلات و جوایز ادبی برای مخاطبین ادبیات پیش میآید، در این مطلب و چند مطلب آینده به بررسی کیفیت چند مورد از کتابهای برگزیده در سال گذشته خواهیم پرداخت. کتابهایی که گاها انتخاب یا عدم انتخاب آنها جنجال آفرین هم شده است. ماهیت بیشتر داستانهای حافظ خیاوی در شهر کوچک خیاو (مشکین شهر) از توابع آذربایجان شرقی میگذرد. نثر خیاوی در «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» هم مانند دیگر آثار وی ساده، بیتکلف و روان است. اما نکته مهم به نسبت مجموعه داستان اولش «مردی که گورش گم شد» ساده شدن پلات روایتهای داستانی است، در مجموعه داستان اول ما با سوژههای به مراتب دسته اولتری مواجه بودیم که خواننده را به تحیر وا میداشت برای نمونه بیرون کشیدن جنازهای از زیر خاک و... . اما رفته رفته با خواندن آثار بعدی (چه چاپ شده و چه ارائه شده در اینترنت) سمت و سوی داستانها به نوعی ساده انگاری همراه با تننازیهای مخصوص به خود حافظ حرکت میکند. در بیشتر داستانهای مجموعه «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» راویان کم سن و سال هستند، یا کودکاند و نوجوان و یا جوان. پس دغدغهها هم به نسبت مشخصتر و قابل پیشبینیتر میشوند. تاریخ انتهای داستانها بین سالهای 88 تا 90 را نشان میدهد و تاریخ انتها رمان اینترنتی «همه خیاو میداند» اسفند 95 را. اگر چه که خود حافظ در مصاحبههایش شباهت ماهوی این دو اثر را رد کرده است، اما نمیتوان از نزدیکی مولفههای داستانی این دو چشم پوشید. هر چند که یکی در مدیوم رمان نگاشته شده باشد و دیگری در مدیوم داستان کوتاه. در رمان «همه خیاو میداند» هم مخاطب، سن راوی را تا چندین صفحه نمیتواند حتئ به صورت حدودی حدس بزند، چرا که لحنی برای یک جوان به کار برده که زمانهایی به کودکی کم سن و سال هم شباهت پیدا میکند. این ویژگی، یعنی دست پیدا کردن به لحنی مابین کودک-جوان را میتوان یکی از دست آوردهای چندین اثر آخر خیاوی دانست. نکته دیگر را شاید بتوان در نوع دیدگاه خیاوی به داستان جستوجو کرد؛ چرا که پس از مطالعه داستانها و خواندن مصاحبههای او میتوان به شباهت بیچون و چرای زندگی شخصیش با آنچه که به رشته تحریر در میآورد پی برد، برای نمونه حافظ خیاوی به مدت یکسال و به علت سوراخ شدن معده خانهنشین بوده و جالبتر آن که راوی رمانش نیز با چنین مشکلی دست به گریبان است، هیچ چیز نمیتواند بخورد و همیشه زیر پنجرهای خوابیده است. حتی ذکر این نکته که خود حافظ منشأ بیشتر داستانها را شهر خیاو، ارتباطهای محیطی و انسانهای اطرافش در آن شهر کوچک میداند را میتوان به نوعی آسیبشناسی کرد. این که هر نویسندهای در نخستین آثاری که خلق میکند به خود و پیرامون خود میپردازد غیر قابل انکار است اما این سؤال به وجود میآید که تا کجا...؟ این پرداختن به خود و گرفتن ایده از اطرافیان تا به کجا میتواند به مدد نویسنده بیاید...؟ به واقع نقش خلاقیت در داستانهای مجموعه «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» به نسبت آن چیزی که از خیاوی در اولین مجموعه داستانش سراغ داشتیم بسیار کم رنگ شده است. در همین مجموعه نیز هرگاه مؤلف از سوژه تکراری اول شخص کودکی که به بیان احساساتش پرداخته دور شده و از کلیشههای تصویری مثل پختن نذری و مراسم تعزیه فاصله گرفته، در داستان پردازی توفیق بیشتری نصیبش شده است. در داستانهای «کت و شلوار داوود» و «عصای پدربزرگ» که از دنیای ذهنی کودک فاصله میگیرد شاهد داستانهای موفقتری هستیم. به نظر میرسد با توجه به تاریخ نگارش داستانهای مجموعه «خدا مادر زیبایت را بیامرزد» و رمان «همه خیاو میداند»، حافظ خیاوی – حتی به تاکید خوش – بدون قصد قبلی در داستانهای کوتاه به تمرین برای نگارش رمانش پرداخته، رمانی که شاید صد صفحه اولش به خاطر شرایط جسمی راوی و محیط بسته برای مخاطب کشش داشته و جالب باشد اما در همان قالب نیز خستهکننده میشود. البته نفس چاپ کتاب از نویسندهای که در ارائه آثار پیشینش در چارچوبهای قانونی به مشکل بر خورده به خودی خود اتفاق مبارکی است و اگر مشکلات پیشین تا به آنجا رسیده باشد که مؤلف قید چاپ کاغذی کتابهایش را زده و تنها به انتشار و در دسترس عموم گذاردن آنها در فضای مجازی اکتفا کرده باشد، لطف دیدن جلد کتابی با نام آن نویسنده را پشت ویترین کتابفروشیها دو چندان میکند (اگر آن نویسنده حافظ خیاوی باشد که چه بهتر) اما باید دید آیا کسانی که در رأیگیری مجله تجربه، این مجموعه داستان را انتخاب نخست خود کردهاند بر اساس ملاک و معیارهای مشخصی دست به این عمل زدهاند و یا صرفاً برای حمایت از نویسندهای این انتخاب را کردهاند که آسیب و آزار زیادی در فضای ادبیات ایران متحمل شده است...؟ شاید گاهی اوقات بیان حقایق به پیشرفت یک نویسنده کمک بیشتری بکند تا تعریف و تمجیدهای بیجا.
http://www.sepahannews.ir/fa/News/48745/خیاویها
|